قابهای سپید صورتهای بی چشم خیره شدن آدابی دارد، نگاه، نوری گریخته و روزنی تاریک در دوردستها مشاهده عکسها / View یک عید سرخ و در آن همهمه ی سهمگین، صدایی خراشیده به شعف آواز داد: اول شتر را بکُشید، بعد گاو را. مشاهده عکسها / view وادی حیرانی زمین! تو در این قاب، خوب جا نمی شوی، کمی به عقب بچرخ. مشاهده عکسها / View بازیافت همزاد کد 37 از مانکن ها بپرسید، آنها همیشه راست می گفتند. مشاهده عکسها / View قابهای خالی وارونه من جاودانه ترین اتفاقم، مرا سپید سپید قاب کنید. مشاهده عکسها / View